به نظر می‌رسد خاستگاه این عقیده و علاقه ی روز افزون ‌به این نظر، برای کنار گذاشتن قانون مقر داوری است؛ بدین دلیل که قانون مقر داوری معمولاً محدود به منطقه ای خاص می شود و معمولاً الزاماتی را از حیث ترتیب و نظم برای رعایت آیین مقر داوری تکلیف می‌کند.

 

در رویه معمولاً وقتی درخواست اجرای رأی‌ داوری از دادگاه می شود قضات آن کشور تمایل دارند تشریفات مقرر را از قانون کشور خود اعمال کنند. چرا که به آیین تشریفات کشور خود تسلط و رابطه ی بهتری دارند. به همین دلیل در احکام دادگاه ها ‌در مورد تفسیر این بند مسئله ی قاعده ی بین‌المللی بودن این بند کمتر مطرح می شود و بسیاری از محاکم بر رعایت تشریفات مقرر را ‌بر اساس قانون ملی خود می سنجند و با تکیه بر آن استدلال می‌کنند. در این صورت پر واضح است که آنچه در قانون ملی نقض اصل تشریفات به حساب می‌آید ممکن است در کنوانسیون نیویورک نقض به حساب نیاید.نکته دوم این که نقض اساسی تشریفات مقرر، به شرطی که موجب بی نظمی در تشریفات شکلی نباشد، از موجبات عدم شناسایی و اجرای رأی‌ نمی شود؛ در این گونه موارد دادگاه با توجه به جنبه ی عملی آن که برفرض اینکه حتی مقررات تشریفات مقرر نقض هم نمی شد و آیین تشریفات کامل هم انجام می شد باز در نتیجه ی رأی‌ تاثیری نداشت؛ و تصمیم داوران غیر همین رأی‌ صادره نمی بود. به بیانی دیگر اگر اظهار نظر خوانده نسبت به دادخواست خواهان سبب می شد که داوران به تصمیم دیگری برسد، در این صورت می‌توانست نقض تشریفات مقرر دلیل کافی برای عدم شناسایی و اجرای رأی‌ باشد.

 

برای فهم بیشتر این مطلب به پرونده ای نزد دادگاه استیناف هامبورگ (Dobbs Fery, 1980, 26) اشاره می شود که در این پرونده خواهان نامه ای را برای داوری فرستاده ولی برای خوانده نفرستاده بود و خوانده نهایتاًً نتوانست نسبت به آن اظهار نظر کند؛ دادگاه استیناف نظر می‌دهد که رعایت تشریفات مقرر تاثیری در تصمیم داوران ندارد و رعایت آن تشریفات خوانده را به مطلوب مورد دلخواه نمی­رساند. (Van Den & Albert, 1981, 301 and 308)

 

نکته ی سوم اینکه: در توضیحات قبلی چندین بار به ارتباط تنگاتنگ میان آیین تشریفات مثل ابلاغ و مباحث نظم عمومی اشاره شد. رابطه ی بند اول ب ماده ی پنجم کنوانسیون نیویورک و بند دوم ب از همان ماده که منتهی می شود ‌به این که موارد نقض آیین تشریفاتی چون ابلاغ زیر مجموعه ی نقض نظم عمومی قرار می‌گیرد. دقیقاً مشابه این مورد در بند دو ماده ی ۳۴ قانون داوری تجاری ایران مطرح می شود.

 

‌بنابرین‏ نقض آیین تشریفات و نقض نظم عمومی هر دو به عدم اجرای درخواست رأی‌ ختم می­ شود. نقض تشریفات مقرر معمولاً نقض نظم عمومی به حساب می‌آید. اما با یک تفاوت اساسی؛ ‌در مورد نقض تشریفات مقرر محکوم علیه آن را تقاضا می‌کند و دادگاه اقدامی نمی کند؛ ولی ‌در مورد نقض نظم عمومی دادگاه می‌تواند بدون استناد محکوم علیه راساً ‌در مورد آن تصمیم بگیرد. معمولاً محکوم علیه علاقه مند به طرح نقض تشریفات مقرر است و از این بابت سابقه ای از پذیرش نقض رعایت تشریفات مقرر و به تبع آن عدم شناسایی و اجرای رأی‌ توسط دادگاه به دست نیامده است.

 

۲- عدم رعایت حق دفاع و فرصت مناسب برای بیان مواضع یکی از طرفین

 

فرصت و امکان مناسب برای دفاع و بیان موضع خود از مفاهیم اساسی و پایه ای دادرسی منصفانه است. (Van Den & Albert, 1981, 7) اهمیت این موضوع تا به آن جایی است که بسیاری از مفسرین حقوقی امکان مناسب جهت بیان دفاع از خود را قلب یک دادرسی منصفانه می دانند. (Caron & others, 2006, 606) شاید بدین دلیل که دیگر مصادیق از دادرسی منصفانه همچون ابلاغ مناسب همگی برای این هدف مهم مدون شده اند که، فرصت دفاع و امکان بیان مواضع را فرهم کنند. مشخص است که رعایت حق دفاع از موارد اصول دادرسی و از الزامات رسیدگی های منظم است؛ که همه ی قوانین و مقررات داخلی کشورها و تمامی کنوانسیون های بین‌المللی به آن تأکید کرده‌اند و نقض آن موجب بی اعتباری رأی‌ داوری و از جمله مبانی امتناع از اجرای رأی‌ است. وقتی صحبت از حق دفاع می شود منظور معنای عام آن است و تنها مخصوص «خوانده» نیست. یعنی تنها خوانده نیست که از این حق باید برخوردار باشد بلکه هر دو طرف باید از فرصت طرح و بسط دلایل به طور کامل برخوردار باشند[۴۶]. منظور از فرصت هم مجال کافی و برابر برای هر یک از طرفین که بتوانند موضع و موقعیت حقوقی خود را تشریح کنند. به طوری که برخی از مفسرین حقوقی گفته اند داور نسبت به هیچ مسئله ای اتخاذ تصمیم نمی کند؛ مگر اینکه به هر یک از طرفین فرصت بحث نسبت به آن امر را داده باشد. (Goldman, 1984 , 267) در این مورد می توان به حکمی از دادگاه تجدید نظر هامبورگ اشاره کرد: به دلیل نرسیدن نامه ی ارسالی از طرف خواهان به خوانده که باید توسط نهاد داوری فرستاده می شد و به همین دلیل فرصت اظهار دفاع و عقیده برای خوانده وجود نداشت، این حکم داوری اجرا نشد و دادگاه این تخلف را در حد نقض اصول اساسی نظم عمومی آلمان تلقی نمود. (Gaja, 1980, 36)

 

اما مطلب جالب توجهی که در رویه رسیدگی های دادگاه از منظر عدم رعایت حق دفاع وجود دارد این است که، دادگاه ها عمدتاًً به تفسیر مضیق از مفهوم نظم عمومی بین‌المللی و اجرای آرای داوری به جای رد آن، تمایل دارند و همین موضوع موجب انعطاف پذیری های بسیار و اغماض نسبت آن دسته از اشتباهات داوران که از سر حب و بغض نبوده، گردیده است.

 

مخصوصاً اگر این تخلف از قواعد نظم عمومی مربوط به جریان صحیح رسیدگی ها، در سرنوشت دعوی، تصمیم نهایی و صدور رأی‌ توسط داور مؤثر نباشد، با اغماض بیشتری نسبت به آن روبه رو می‌شوند و همچنین از شانس بهتری برای اجرا برخوردار است. در نهایت مسئله ای که باید همیشه در این نوع رسیدگی ها مورد توجه قرار بگیرد رعایت حدود کنترل یا نظارت توسط دادرس مامور اجرای رأی‌ از نظر عدم ورود در ماهیت رأی‌ است. چرا که در غیر این صورت رسیدگی های داوری بی فایده شده و عملا نظارت قضایی مذبور منجر به تجدید رسیدگی های ماهوی خواهد گردید.

 

الف- فرصت دفاع مناسب

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...